loading...
دانلود جزوه دانلود پروژه دانلود کتاب دانلود مقاله
yasin بازدید : 54 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

دکتری برای خواستگاری دختری رفت

دکتری برای خواستگاری دختری رفت !+ داستان جالب
دکتری برای خواستگاری دختری رفت ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی نیاید.

آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت: در سن یک سالگی پدرم مرد ومادرم برا اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خونه های مردم رخت و لباس میشست

حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است نه فقط این بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است به نظرتان چکار کنم

استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی

و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده وتماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید

طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد.

پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:

ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگی را برای آینده من تباه کرد . . .

به سلامتی همه مادرا
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
دانلود جزوه , دانلود پروژه , دانلود کتاب , دانلود مقاله , سرگرمی , تفریحی , عکس , مد و فشن و...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    نظرتان راجب وبلاگ چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5557
  • کل نظرات : 151
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 25
  • آی پی امروز : 107
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 201
  • باردید دیروز : 233
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 610
  • بازدید ماه : 1,845
  • بازدید سال : 76,212
  • بازدید کلی : 844,730